چکیده
تا کنون به صراحت و مدون تعریف صریح و مشخصی از تعلیم و تربیت، شیوه، اصول، مبنا، روش، نوع و زمان آغاز به آن در فرد با توجه به نقش بنیادی آن در هدایت انسانها و کاربرد آن در تمام لحظههای زندگی فردی و اجتماعی نشده است، چنین تعریف و بیانی، یکی از لوازم آموزش در مجموعه انسانهاست، محقق در پیفراهم نمودن نظریههای مختلف علمای تربیتی: خواجه نصیرالدین توسی در اسلام و دیویی درغرب است که مبانی و اصول و روشهای تربیتی و تفکر و اندیشیدن و استدلال از نظر آنان را بیان میدارد و سعی شده که مسائل و اهداف و روشها و مراحل تعلیم وتربیت و تفکر را مورد بررسی قرار دهد که متکی بر دیدگاه آن علما باشد.
واژگان کلیدی: خواجه نصیرالدین توسی، جان دیویی، تعلیم وتربیت، تفکر
چرا بشر خدار را نمیتواند بشناسد؟
دستگاه گیرنده فکرى ما خدا را با امورى مىشناسد که مثل خودش ناقص و محدود است؛ خدا را با نورهایى مىشناسد که در یک نقطه هست و در یک نقطه نیست،خدا را به امورى مىشناسد که در یک زمان هست و در یک زمان نیست، یعنى طلوع و غروب دارد. خداوند را افعال و مخلوقاتى است؛ نورهایى است که آفریده اوست. آن نورها طلوع مىکنند و غروب مىکنند. خداوند خود را از راه نورهاى فعلى خود به ما مىشناساند.
حیات و زندگى نور الهى است؛ نورى است که آن را بر مادّه ظلمانى بسط مىدهد و سپس قبض مىنماید: * وَ إِنّا لَنَحْنُ نُحْیى وَ نُمیتُ وَ نَحْنُ الْوارِثونَ. ، ماییم که نور حیات را به جهان مىگسترانیم و پس مىگیریم. همه چیز به ما بر مىگردد. ما وارث همه چیز هستیم. * یولِجُ اللَّیْلَ فِى النَّهارِ وَ یولِجُ النَّهارَ فِى اللَّیْلِ «2»* یُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَىَّ «3»* وَ هُوَ حَىٌّ لا یَموتُ «4»* وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَىْءٍ قَدیرٌُُ ما میخواهیم خدا را با وسیله ای بشناسیم که محدود است خداوند بر علم ما احاطه دارد با این علم نمیتوان خدا را شناخت زیرا خداوند بزرگ است و علم ما کوچک و محدود.
علی معصومی با تفسیر برگرفته از مطهری